یک روز توی سرم پر شده بود از فکرهای جورواجور درباره برزخ ، قیامت و زندگی آن طرف دنیا و بهشت و ... از اینجور پرسشها. صبر کردم تا پدرم به خانه آمد . از پدرم پرسیدم : پدر قیامت چه جوریه؟ همه می گن توی بهشت هر چی بخواهید خدا بهت میده!
پدرم گفت : بله بابا جون ، درسته ؛ هر چی بخوای خدا توی بهشت بهت می ده .
بعد درباره علم و دانش پرسیدم که مادر بزرگم گفت : آدمها وقتی میمیرند دیگه همه چیز را می فهمند . مثلا همه زبانها را می فهمند . بعدش گفت : مادر جان ، اون چیزی که به درد آن طرف دنیا می خوره ایمانه ، این درسهایی هم که شما می خونید همه برای آمادگی به دست آوردن همون ایمانه .
بعد از این سؤال و جوابها با خودم فکر کردم که خدا واقعا چقدر مهربونه که برای آینده و زندگی جاویدان بنده هایش همچین زندگی زیبا و خوبی را آفریده . خدایا به خاطر زندگی آینده زیبایی که برای ما آفریدی پیشاپیش ازت ممنونم و تو رو شکر می کنم .
خدایا :
نمی دانم چگونه باید از تو تشکر کنم
می دانم که تو تشکر مرا می پذیری
چون تو رحمان و رحیمی
بخشنده ای و مهربان
خدایا شرّ شیطان را از ما دور نگه دار .