خ ر ا ف ا ت ی
خرافاتی
اون وقت خرافاتی یعنی چی ؟ یعنی آدمهایی که به چیزهایی باور دارند که حقیقت نداره.
یک روز تو مدرسه ( آخ که چقدر دلم براش تنگ شده ) بعضی از همکلاسی هام چو انداخته بودند که اگر یک گربه توی چشمات زل زد حتماً ( جنّه ) . ها ؟!!!.... جن چیه؟ خوب جن جنّه دیگه ؛ اینم شد سؤال ؟
بگذریم ، من با اینکه خیلی این حرفها رو باورم نمی شد اما انگار بی خودی و الکی می ترسیدم که مبادا یک گربه ای پیدا بشه و زل بزنه تو چشمام .
فردا صبح که می خواستم برم مدرسه، از خونه آمدم بیرون و در رو بستم، اما یکهو دیدم دو تا هیولا ! نه، دراکولا ! نه، جن !، نه بابا همان گربه ، جلوی در خونه مون و درست دوطرف من وایسادن و پر رو پر رو زل زدن به چشمای من ! من هم که رنگم پریده بود فکر می کردم که : الآن گربه ها تبدیل به دو تا جن گنده بی ریخت میشن و دمارم رو در میارند ؛ واسه همین هم به سرعت جت پا گذاشتم به فرار حالا ندو کی بدو ! همینطور که می دویدم منتظر بودم تا دست یکی از اون جن ها بیاید روی شونم، از ترس نگاهی به عقب انداختم تا ببینم چقدر با اجنّه فاصله دارم. دیدم همه چیز پشت سرم هست جز جن . اون گربه های بدبخت هم که از دویدن من ترسیده بودند و نزدیک بود زهره ترک بشن تا ته کوچه رو بی اون که به عقب برگردند می دویدن.
این قدر از این خرافات تو حرفهای بچه ها هست که نگو ! آخه عزیز جون، درسته که جن وجود داره اما اون بدبختم مثل ما مخلوق خداست ، تازه بابام می گه یکی از استاداشون گفته جن ها یا مؤمن اند یا کافر ، مؤمناشون که خیلی خوبن و توی کارهامون به ما کمکم می کنند اما کافرهاشون هم از آدمهای با ایمان می ترسند، آخه زور ایمان آدمها بیشتره .
می دونید، آدمهای خرافاتی به جای اینکه ذهنشون رو درگیر واقعیت ها کنند خیال پردازی می کنند و از همون خیالاتشون می ترسند . بعد هم خدائیش بعضی از ما آدمها از هر چی جنّه ترسناک تر و خطرناک ترند . پس فعلا جنّا رو بی خیال شین ؛ بگین با این جور آدمها چی کار کنیم ؟